کد مطلب:121980 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:426

ذکر شدت محبت رسول خدا نسبت به حسنین مشتمل بر سی و پنج حدیث ا
از علمای عامه احمد حنبل در مسند و ابن ماجه در سنن و ابن بطه در ابانه و ابوسعید در شرف النبی و سمعانی در فضائل الصحابه و همچنان ابویعلی در مسند خود حدیث كرده اند كه رسول خدا فرمود «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی» یعنی هر كه دوست دارد حسن و حسین را مرا دوست دارد و هر كه ایشان را دشمن دارد مرا دشمن دارد.

و دیگر جامع ترمذی سند بانس بن مالك رساند.-

قال: سئل رسول الله صلی الله علیه و آله أی أهل بیتك أحب الیك؟ قال: الحسن و الحسین أحبهما و من أحبهما أحببته و من أحببته أحبه الله و من أحبه الله أدخله الجنة و من أبغضهما أبغضته و من أبغضته أبغضه الله و من أبغضه الله أدخله النار.

یعنی از رسول خدا پرسش كردند كه از اهل بیت تو در نزد تو محبوب تر كیست؟ فرمود حسن و حسین. دوست دارم ایشان را، و هر كه دوست دارد ایشان را دوست دارم او را و هر كه را من دوست دارم خدای دوست دارد و هر كه را خدای



[ صفحه 133]



دوست دارد در بهشت جای دهد و كسی كه ایشان را دشمن دارد من او را دشمن دارم و كسی را كه من دشمن دارم خداوند دشمن دارد و آن را كه خداوند دشمن دارد به دوزخ افكند.

و دیگر زاذان كه مكنی بابو عمره فارسی است از خواص علی علیه السلام از سلمان فارسی حدیث می كند «قال سمعت رسول الله یقول فی الحسن و الحسین اللهم انی احبهما فاحبهما و احب من احبهما» یعنی شنیدم از رسول خدا كه فرمود در حق حسن و حسین الهی من دوست دارم ایشان را پس دوست دار ایشان را و دوست دار كسی را كه ایشان را دوست دارد.

و دیگر رربن حبیش از رجال امیرالمؤمنین علیه السلام سند بابن مسعود می رساند.

قال: كان النبی صلی الله علیه و آله یصلی جآء الحسن و الحسین فارتد فاه فلما رفع رأسه أخذهما أخذا رفیقا فلما عاد عادا فلما انصرف أجاس هذا علی فخذه الیمنی و هذا علی فخذه الیسری، ثم قال: من أحبنی فلیحب هذین و كانا حجة الله لنبیه فی المباهلة و حجة الله من بعد أبیهما امیرالمؤمنین علی الامة فی الدین. و المنة لله.

می گوید گاهی كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در نماز بود و سر بسجده فروداشت حسن و حسین علیهماالسلام در آمدند و بر شانه مبارك پیغمبر سوار شدند چون پیغمبر سر از سجده برداشت ایشان را برفق و مدارا فرود آورد و دیگر بار سر بسجده گذاشت ایشان نیز دیگر باره بر شانه ی رسول خدا برآمدند و سوار شدند چون آن حضرت از نماز فراغت جست حسن را بر زانوی راست و حسین را بر زانوی چپ نشاند آنگاه فرمود: «آنكس كه مرا دوست دارد واجب می كند كه حسن و حسین را دوست دارد» [1] .



[ صفحه 134]



چه ایشان حجت خدای اند از برای پیغمبر در روز مباهله و حجت خدای اند در دین بعد از پدر خود امیرالمؤمنین.

و دیگر در مجالس مفید از جابر بن عبدالله انصاری مرویست:

قال: خرج علینا رسول الله آخذا بید الحسن و الحسین فقال: ان ابسنی هذین ربیتهما صغیرین و دعوت لهما كبیرین و سئلت الله لهما ثلاثا فأعطانی اثنتین و منعنی واحدة سئلت الله لهما أن یجعلها طاهرین مطهرین زكیسین فأجابنی الی ذلك، و سألت الله أن یقیهما و ذریتهما و شیعتهما النار فأعطانی ذلك، و سألت الله أن یجمع الامة علی محبتهما فقال: یا محمد! انی قضیت قضاء و قدرت قدرا و ان طائفة من أمتك ستفی لك بذمتك فی الیهود و النصاری و المجوس و ستخفرون ذمتك فی ولدك و انی أوجبت علی نفسی لمن فعل ذلك أن لا أحله محل كرامتی و لا أسكنه جنتی و لا أنظر الیه بعین رحمتی یوم القیامة.

می گوید یك روز رسول خدا بر ما در آمد و دست حسن و حسین را مأخوذ داشت و فرمود این دو فرزند خود را تربیت كردم گاهی كه صغیر بودند و خدای را از بهر ایشان خواندم وقتی كه كبیر شدند و خواستار شدم از خداوند برای ایشان سه چیز پس خداوند دو دعوت مرا اجابت كرد و یكی را منع نمود: همانا خواستار شدم تا ایشان را طاهر و مطهر و پاكیزه دارد و این مسئلت باجابت مقرون گشت و دیگر خواستار شدم كه محفوظ دارد ایشان را و فرزندان ایشان را و شیعیان ایشان را از دوزخ هم پذیرفته گشت و نیز خواستار شدم كه امت را بتمامت در محبت ایشان



[ صفحه 135]



همداستان كند خطاب آمد ای محمد من قضائی رانده ام و قدری كرده ام همانا طایفه ی از امت تو وفا كنند بعهد تو اگر همه در حق یهود و مجوس و نصاری باشد لكن عهد ترا در حق فرزندان تو فروگذارند و من واجب كرده ام بر خود كه ایشان را كیفر كنم و در محل كرامت خود جای ندهم و در بهشت خود مسكن نگذارم و در روز قیامت بچشم رحمت در ایشان نگران نشوم.

و دیگر در جامع ترمذی و فضائل احمد و شرف المصطفی و فضائل سمعانی و امالی ابن شریح و ابانه ابن بطه مرقوم است: «ان النبی صلی الله علیه و آله اخذید الحسین و صنوه یوما و قال و صحبه فی مجمع: من ودنی یا قوم اوهذین اواباهما و امهما كان معی فی درجتی فی الجنة یوم القیامة» یعنی رسول خدا یك روز دست حسن و حسین را بداشت و اصحابش انجمن بودند فرمود هان ای جماعت هر كه مرا دوست دارد یا حسن و حسین مرا دوست دارد یا پدر ایشان علی را دوست دارد یا مادر ایشان فاطمه را دوست دارد در قیامت در بهشت خدای با من خواهد بود این حدیث را ابوالحسن در نظم الاخبار بنظم آورده.



اخذ النبی ید الحسین و صنوه

یوما و قال و صحبه فی مجمع



من ودنی یا قوم او هذین او

ابویهما فالخلد مسكنه معی



و دیگر در جامع ترمدی و ابانه عكبری و كتاب سمعانی سند باسامة بن زید برند می گوید شبی به نزد رسول خدای رفتم تا حاجت خود را به عرض برسانم آن حضرت بیرون آمد و چیزی محفوف داشت كه من ندانستم چون از حاجت خویش بپرداختم عرض كردم چیست پوشیده داری مكشوف داشت دیدم حسن و حسین را بر وركین خویش دارد فقال هذان ابنای و ابنا ابنتی اللهم انی احبهما فأحبهما و أحب من یحبهما» فرمود ایشان پسرهای منند و پسرهای دختر من فاطمه اند ای پروردگار من همانا من ایشان را دوست دارم تو نیز دوست دار ایشان را و دوست دار كسی را كه دوست دارد ایشان را.



[ صفحه 136]



و دیگر در تاریخ بغداد سند بخوله بنت حكیم می رساند كه گفت رسول خدای دست حسن و اگر نه حسین را در دست داشت و می فرمود: «انكم لتجبنون و تحهلون و تبخلون و انكم لمن ریحان الله» یعنی شمائید كه از زیان شما ترسناك باید بود و شمائید كه شأن شما ناشناخته خواهد ماند و شمائید كه حفظ و حراست شما واجبست و شمائید كه ریحان خدائید. و دیگر ابن مسعود می گوید كه حسن و حسین بر زانوی رسول خدا نشسته بودند و آن حضرت می فرمود «من احبنی فلیحب هذین» یعنی هر كه مرا دوست دارد واجب می كند كه دوست دارد حسن و حسین را. و دیگر ابن مسعود و ابوهریره حدیث كنند كه رسول خدای بر ما بیرون آمد و حسن و حسین را بر دوش راست و چپ نشانده بود و گاهی یكی را بوسه می داد چون به نزدیك ما آمد مردی گفت یا رسول الله دوست می داری ایشان را؟ «فقال من احبهما فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی» فرمود هر كه دوست دارد ایشان را مرا دوست بدارد و هر كه دشمن دارد ایشان را مرا دشمن دارد و دیگر در جامع ترمذی است كه رسول خدا فرمود «اللهم انی احبهما و احب من أحبهما» و دیگر ابوالحویرث گوید كه رسول خدا فرمود «اللهم انی احب حسنا و حسینا و احب من یحبهما» و دیگر از معویة بن عمار مروی است كه رسول خدا فرمود، «ان حب علی قذف فی قلوب المؤمنین فلا یحبه الا مؤمن و لا یبغضه الا منافق و ان حب الحسن و الحسین قذف فی قلوب المؤمنین و المنافقین و الكافرین فلا تری لهم ذاما» می فرماید حب علی افتاده است در دلهای مؤمنین و دوست ندارد او را مگر مؤمن، و دشمن ندارد او را مگر منافق و حب حسن و حسین افتاده است در دلهای مؤمنین و منافقین و كافرین و هیچ كس ایشان را نكوهش ننماید. و هم می فرماید كه رسول خدا هنگام رحلت از این جهان حسن و حسین را طلب فرمود و ایشان را ببوئید و ببوسید و بمكید و از چشمهای مبارك اشك می بارید. و دیگر از صحیح بخاری و دیگر كسان و نیز حضرت رضا علیه السلام حدیث می كند كه رسول خدا فرمود «الولد ریحانة و الحسن و الحسین ریحانتای من الدنیا» و دیگر ترمدی بحدیث صحیح گوید كه رسول خدا در حق حسنین فرمود



[ صفحه 137]



«انكما من ریحان الله» و هم عتبة بن غزوان گوید كه رسول خدا حسنین را در كنار خود جای داده بود و هر یك را جداگانه بوسه می داد بعضی گفتند یا رسول الله ایشان را دوست می داری «فقال مالی لا احب ریحانتی من الدنیا» فرمود چیست مرا كه دوست ندارم دو ریحان خود را از دنیا و ایشان را به ریحان تشبیه كرد از بهر آن كه فرزندان را می بویند چنان كه ریحان را بویند.

و دیگر سند بعبدالله بن عمر بن الخطاب می رسانند كه گفت در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم ناگاه حسن و حسین عبور دادند «فقال رسول الله هات ابنی أعوذهما بماعوذ به ابراهیم ابنیه اسماعیل و اسحق» فرمود بیاورید پسرهای مرا تا تعویذ كنم ایشان به چیزی كه ابراهیم خلیل تعویذ كرد پسرهای خود اسمعیل و اسحق را آنگاه روی بحسنین كرد «فقال اعیذ كما بكلمات الله التامة من كل عین لامة و من كل شیطان و هامة» فرمود تعویذ می كنم شما را بكلمات تامه خداوند كه محفوظ مانید از هر چشم زخمی و از هر شیطانی و از هر جانور گزنده ی، و در بیشتر از تفاسیر مرقومست كه رسول خدا حسنین را بعوذتین تعویذ فرمود از این روی این دو سوره مباركه بمعوذتین معروف گشت و گفته اند رسول خدا صلی الله علیه و آله چندان حسنین علیهماالسلام را بمعوذتین تعویذ فرمود كه ابن مسعود و دیگر كسان این دو سوره را عوذتان حسنین علیهماالسلام گفتند و از قرآن كریم ندانستند.

و دیگر احمد حنبل در مسند خویش می گوید بروایت ابوهریره كه یك روز رسول خدا صلی الله علیه و آله حسن و حسین را بوسه می داد، عیینه فزاری و اگر نه اقرع بن حابس عرض كرد یا رسول الله مرا ده تن فرزند است و هرگز هیچ یك را بوسه نداده ام رنگ رسول خدای صلی الله علیه و آله گلگون گشت از غضب و فرمود:

«ان كان الله قد نزع الرحمة من قلبك فما اصنع بك؟ من لم یرحم صغیرنا و لم یعزز كبیرنا فلیس منا» یعنی همانا خداوند رحمت را از دل تو بر گرفته است و اصلاح امر تو نتوان كرد كسی كه رحم نكند بر صغیر ما و عزیز نشمارد كبیر ما را از ما نیست.



[ صفحه 138]



و دیگر از امیرالمؤمنین حدیث كرده اند كه فرمود یكروز كه آب بدست نبود و مسلمانان را عطش زحمت می كرد فاطمه علیهاالسلام حسن و حسین را به حضرت رسول آورد و عرض كرد ایشان كودكانند و صبر بر تشنگی نتوانند پیغمبر حسن را طلب كرد و زبان مبارك در دهانش گذاشت تا بمكید و سیراب گشت آنگاه حسین را فراگرفت و زبان در دهانش گذاشت و بمكید و سیراب گشت.

و دیگر ابوحازم از ابوهریره روایت می كند كه دیدم رسول خدا رضاب دهن [2] حسن و حسین علیهماالسلام را می مكید چنانكه مردم خرما را. و دیگر یحیی بن ابی كثیر و سفیان بن عیینه باسناد خود حدیث می كنند كه یك روز رسول خدای گاهی كه بر منبر جای داشت بانگ گریه حسن و حسین را بشنید از روی فزع برخواست «ثم قال ایها الناس ما الولد الا فتنة لقد قمت الیهما و ما معی عقلی» فرمود هان ای مردم بدانید كه فرزند جز فتنه نیست همانا من از بانگ گریه حسنین برخاستم و با من عقل من نبود.

و دیگر خرگوشی در كتاب لوامع و شرف النبی و سمعانی در فضایل و ترمدی در جامع و ثعلبی در كشف و واحدی در وسیط و احمد بن حنبل در فضایل و جماعتی سند بعبدالله بن بریده می رسانند كه از پدر خود روایت می كند كه رسول خدای در منبر جای داشت و خطبه قرائت می فرمود ناگاه حسن و حسین بمسجد در آمدند و پیراهن احمر در بر داشتند در عرض راه لغزش كردند و در افتادند رسول خدا قطع سخن فرمود و بعجلت از منبر فرود شد و هر دو تن را برگرفت و در نزد خود جای داد و فرمود «و اعلموا انما اموالكم و اولادكم فتنة و ان الله عنده اجر عظیم [3] » و ابوطالب الحارثی در كتاب قوت القلوب این حدیث را مخصوص بامام حسن دانسته. و دیگر از مقدام بن معد یكرب حدیث كرده اند كه گفت «قال النبی: حسن منی و حسین من علی و قال هما ودیعتی فی امتی» یعنی حسن از منست



[ صفحه 139]



و حسین از علی و این هر دو امانت من اند در نزد امت من.

و دیگر ابن بطه در ابانه سند بجابر بن عبدالله می رساند كه گفت بر رسول خدای درآمدم و حسن و حسین بر دوش آن حضرت سوار بودند و پیغمبر از بهر ایشان بزانو نشسته بود و می فرمود «نعم الجمل جملكما و نعم العدلان انتما» یعنی بهترین شتر شتر شماست و بهترین دو عدل كه حمل كنند شمائید. و هم در خبر است كه حسن و حسین علیهماالسلام بر پشت رسول خدا سوار بودند «و یقولان حل حل» و می گفتند حل حل و این كلمه ایست كه عرب در وقت راندن شتر می گوید آن حضرت می فرمود: «نعم الجمل جملكما».

و دیگر سمعانی سند بعمر بن الخطاب می رساند كه گفت حسن و حسین را بر دوش رسول خدا دیدم «فقلت نعم الفرس لكما فقال رسول الله و نعم الفارسان هما» یعنی گفتم بهترین اسبها از بهر شما است رسول خدا فرمود بهترین سواران ایشانند. و دیگر در شرف النبی مسطور است كه رسول خدا نشسته بود ناگاه حسن و حسین علیهماالسلام در آمدند پیغمبر برخاست و از بهر آن كه زودتر ایشان را ماخود دارد پذیره گشت و هر دو تن را برگرفت و بر دو كتف خود سوار كرد «و قال نعم المطی مطیكما و نعم الراكبان انتما و ابوكما خیر منكما» فرمود بهترین شترها شتر شماست و بهترین سواران شمائید و پدر شما علی علیه السلام بهتر از شماست.

و دیگر از ابن حماد مرویست كه رسول خدا بخفت و حسنین را بر پشت مبارك سوار نمود و فرمود «نعم الجمل جملكما».

و دیگر در تفسیر ابی یوسف سند بابن مسعود می رسد می گوید رسول خدا حسن و حسین را بر پشت مبارك سوار كرد حسن را بر اضلاع راست و حسین را بر اضلاع چپ و لختی مشی فرمود و گفت «نعم المطی مطیكما و نعم الراكبان انتما و ابوكما خیر منكما» و روایت كرده اند كه رسول خدای را دو گیسوی بافته بر وسط سر بود آن را بدست حسنین داد.

و نیز روایت كرده كه رسول خدا با هر دو دست كتف حسن و حسین را



[ صفحه 140]



گرفته و قدمهای ایشان بر قدم رسول خدا بود پس آن حضرت فرمود «ترق عین بقة» یعنی بالا بیا ای چشم پشه پس بالا رفت یكی از ایشان تا هر دو پای بر سینه پیغمبر گذاشت آنگاه رسول خدا فرمود دهان بازكن چون دهان بگشود دهان او را بوسه داد «ثم قال اللهم أحبه فانی أحبه» فرمود الهی من دوست می دارم او را تو نیز او را دوست بدار. جماعتی رقم كردند كه فرمود «حزقة حزقة ترق عین بقة اللهم انی احبه فاحبه و احب من یحبه» یعنی ای كوچك اندك خطوه ای كوچك چون چشم پشه بالا بیا آنگاه می فرماید الهی من او را دوست می دارم تو دوست دار او را و دوست دار كسی را كه دوست می دارد او را. و گفته اند كه از بقه فاطمه علیهاالسلام را اراده فرموده است و خطاب كرده است با حسین علیه السلام «یا قرة عین بقة ترق» و در خبر است كه فاطمه ترقص می داد حسن را و می فرمود:

اشبه اباك یا حسن - و اخلع عن الحق الرسن - و اعبد الهاذا منن - و لا توال ذالاحن

و از برای حسین می فرمود «انت شبیه بابی - لست شبیها بعلی».

در مسند موصلی مرقوم است كه ابوبكر با حسن علیه السلام خطاب می كرد:

«أنت شبیه بنبی - لست شبیها بعلی»

و امیرالمؤمنین اصغا می نمود و تبسم می فرمود. ام سلمه با حسن می گفت:

«بابی ابن علی - انت بالخیر ملی - كن كاسنان حلی - كن ككبش حولی و ام الفضل زوجه عباس بن عبدالمطلب با حسین خطاب می كرد:

یا ابن رسول الله - یا ابن كثیر الجاه - فرد بلا اشباه - اعاذه الهی - من امم الدواهی و دیگر علی علیه السلام می فرماید «قال النبی صلی الله علیه و آله یا علی لقد اذهلنی هذان الغلامان یعنی الحسن و الحسین أن احب بعدهما احدا ابدا ان ربی امرنی ان احبهما و احب من یحبهما» فرمود ای علی مرا محبت حسن و حسین بازداشت از این كه بعد از ایشان كسی را دوست دارم همانا پروردگار من مرا امر فرموده كه دوست دارم ایشان را و دوست دارم هر كه ایشان را دوست دارد.



[ صفحه 141]



و دیگر عمران بن حصین گوید كه رسول خدا فرمود «یا عمران بن حصین ان لكل شی ء موقعا من القلب و ما وقع موقع هذین الغلامین من قلبی شی ء قط فقلت كل هذا یا رسول الله؟ قال یا عمران و ما خفی علیك اكثر مما امرنی الله بحبهما» فرمو ای عمران هر چیز را در دل جائیست و نیست چیزی كه در دل من جای حسن و حسین را فراگیرد، عمران گفت یا رسول الله هیچ چیز مقام ایشان را فرانگیرد؟ فرمود ای عمران آنچه بر تو پوشیده است بیشتر است از آنچه خدای در محبت ایشان مرا مامور داشته.

و دیگر از ابوذر غفاری مرویست كه گوید رسول خدا مرا بمحبت حسن و حسین مأمور داشت لاجرم ایشان را دوست دارم و دوست دارم كسی را كه ایشان را دوست دارد از بهر آن كه رسول خدا ایشان را دوست داشت.

و دیگر نیز ابوذر گوید كه دیدم رسول خدا حسنین را می بوسید و می فرمود «من احب الحسن و الحسین و ذریتهما لم تلفحه النار» یعنی هر كس دوست دارد حسن و حسین را آتش دوزخ نمی سوزاند او را و دیگر از ابی عبدالله علیه السلام مرویست «قال رسول الله من ابغض الحسن و الحسین جاء یوم القیامة و لیس علی وجهه لحم و لم تنله شفاعتی» یعنی رسول خدا فرمود كسی كه دشمن دارد حسن و حسین را در قیامت حاضر می شود و حال آن كه در چهره اش گوشت نباشد و شفاعت من او را فرانگیرد.

و دیگر احمد بن حنبل در فضایل و مسند و ترمدی در جامع و ابن ماجه در سنن و ابن بطه در ابانه و خطیب در جامع و موصلی در مسند و واعظ در شرف المصطفی و سمعانی در فضائل و ابونعیم در حلیه از سه طریق این جمله در كتب مسطوره رقم كرده اند و همچنان ابن حشیش التمیمی از اعمش و دار قطنی سند بعبدالله بن عمر بن الخطاب می رساند كه گفت:



[ صفحه 142]



قال رسول الله صلی الله علیه و آله ابنای هذان سیدا شباب أهل الجنة و أبوهما خیر منهما.

یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود این دو پسر من حسن و حسین سید جوانان بهشتند و پدر ایشان علی بهتر از ایشانست.

و دیگر سند بانس بن مالك منتهی می شود كه گفت از رسول خدای پرسش كردند كه از اهل بیت خویش كدامیك را محبوبتر داری فرمود حسن و حسین را، و فاطمه را می فرمود پسرهای مرا پیش خوان و ایشان را بر سینه می چفسانید و می بوئید.

و دیگر سند بجابر منهی می شود كه گفت «قال رسول الله ان الجنة تشتاق الی اربعة من اهلی قد احبهم الله و امرنی بحبهم علی ابن ابیطالب و الحسن و الحسین و المهدی الذی یصلی خلفه عیسی ابن مریم» یعنی رسول خدا فرمود بهشت مشتاق چهار كس است از اهل بیت من كه دوست می دارد ایشان را خدا، و امر كرد مرا بدوستی ایشان: نخست علی علیه السلام و دیگر حسن و حسین علیهماالسلام و چهارم مهدی قائم آل محمد كه وقتی ظهور كند عیسی بن مریم در قفای او نماز گذارد و اقتدا باو كند صلوات الله علیهم اجمعین.

و دیگر در كتاب اربعین سند به جابر بن عبدالله منتهی می شود كه گفت داخل بر رسول خدای صلی الله علیه و آله شدم و حسن و حسین علیهماالسلام بر پشت مباركش سوار بودند و آن حضرت با دو دست و دو پای مشی می فرمود و می گفت «نعم الجمل جملكما و نعم الحملان انتما» یعنی بهترین شترها شتر شما است و بهترین بارها شمائید.

و دیگر هنگامی كه رسول خدای صلی الله علیه و آله مریض بود عباس بن عبدالمطلب به عیادت آن حضرت حاضر شد و پیغمبر را از بستر برانگیخت و بر سریر بنشاند رسول خدا فرمود: رفعك الله یا عم عباس عرض كرد علی علیه السلام اجازت بار می طلبد فرمود در آمد و حسن و حسین ملازم خدمت او بود عباس عرض كرد «هولاء ولدك یا رسول الله قال هم ولدك یا عم فقال احبهم قال احبك الله كما تحبهما» گفت ایشان فرزندان



[ صفحه 143]



تواند یا رسول الله فرمود فرزندان تواند ای عم، عرض كرد دوست دارم ایشان را فرمود دوست دارد تو را خداوند چندان كه ایشان را دوست داری.

و دیگر از ام سلمه و میمونه و علی علیه السلام مرویست كه فرمود دیدیم رسول خدای را صلی الله علیه و آله كه پای مبارك در لحاف یا در جامه داشت ناگاه حسن علیه السلام آب طلبید رسول خدا بسرعت برجست و از آنجا كه وعاء آب بود مقداری در قدح ریخته بدست حسن نهاد و حسین جنبش می كرد تا آن آب را فراگیرد و رسول خدای صلی الله علیه و آله مانع بود فاطمه عرض كرد یا رسول الله چنان می نماید كه حسن در نزد تو محبوبتر است «قال ما هو باحبهما الی و لكنه استسقی اول مرة و انی و ایاك و هذین النجدین یوم القیمة فی مكان واحد» فرمود حسن را افزون دوست ندارم لكن او نخست آب خواست همانا من و تو و این دو صاحب نجد در روز قیامت در یك مكان خواهیم بود.


[1] تتمه اين كلام از راوي است كه اظهار نظر كرده ولي در ترجمه خلط شده است.

[2] رضاب بر وزن غراب آب دهان را گويند گاهي كه از دهان جاري شود.

[3] سوره انفال: 28.